معنی جمله طعنه آمیز

حل جدول

جمله طعنه آمیز

متلک


سخن طعنه آمیز

لن ترانی

لنترانی

لغت نامه دهخدا

طعنه آمیز

طعنه آمیز. [طَ ن َ / ن ِ] (ن مف مرکب) سخنی آمیخته به سرزنش و بیغاره.


طعنه

طعنه. [طَ ن َ] (اِخ) دهی است از دهستان آتابای بخش آق قلعه ٔ شهرستان گنبد قابوس در 1/5هزارگزی خاور آق قلعه، جنوب رودخانه ٔ گرگان. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 8000 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ گرگان بوسیله ٔ موتور برداشته میشود. محصول آنجا غلات و صیفی و حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت وگله داری. صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. راه فرعی به آق قلعه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


طعنه زننده

طعنه زننده. [طَ ن َ / ن ِ زَ ن َن ْ دَ / دِ] (نف مرکب) که طعنه زند. که ملامت کند: مِلْدَغ، طعنه زننده مردم را. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

طعنه

یک بار نیزه زدن، سرزنش کردن. [خوانش: (طَ نِ) [ع. طعنه] (اِمص.)]


جمله

همگی، همه، کلام و سخنی که معنی داشته و کامل باشد (دستور)، سخن، کلام، تماماً، سراسر، خلاصه، مجمل. [خوانش: (جُ لِ) [ع. جمله] (اِ.)]

فرهنگ عمید

طعنه

سخن کنایه‌آمیز که معمولاً به منظور توهین، تمسخر، و سرزنش بر زبان می‌آید،
(اسم مصدر) [قدیمی] سرزنش، بدگویی: دو دوست با هم اگر یک‌دلند در همه حال / هزار طعنهٴ دشمن به نیم‌جو نخرند (ابن‌یمین: ۳۸۲)،
* طعنه ‌زدن: (مصدر لازم)
سرزنش کردن، ملامت کردن،
گوشه و کنایه زدن: همه حمال عیب خویشتنیم / طعنه بر عیب دیگران چه زنیم (سعدی: لغت‌نامه: طعنه زدن)،

فارسی به عربی

جمله

جمله، مجموع


طعنه

اسخر، تهکم، دعابه، سخریه، سخط

مترادف و متضاد زبان فارسی

طعنه

بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه، سرزنش کردن، نیزه‌زنی، ضربت‌نیزه

فارسی به ایتالیایی

طعنه

sarcasmo

فارسی به آلمانی

طعنه

Ironie (f)

واژه پیشنهادی

طعنه

متلک

معادل ابجد

جمله طعنه آمیز

270

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری